وبلاگ دانشجویان آیتی 89 | ||
|
گویند شبی خیام نیشابوری روی مهتابی مشغول باده گساری بوده. ناگاه باد تندی وزیدن می گیرد و کوزه ی شراب روی زمین می افتد و می شکند و انوقت خیام بر اشفته به خدا می گوید:
ابریق می مرا شکستی ربی بر من در عیش را ببستی ربی
خدا او را غضب می کند. صورت خیام سیاه می شود و دوباره می گوید:
ناکرده گناه در جهان کیست؟ بگو ان کس که گنه نکرده چون زیست بگو
خدا هم او را میبخشد و رویش درخشیدن می گیرد و قلبش روشن می شود. بعد می گوید:
جالب ترین شعری بوده که شنیدم امیدوارم خوشتون بیاد...
|
|
[ طراحي : قالب سبز ] [ Weblog Themes By : GreenSkin.ir ] |